طناب دار

طناب دار برای مجازات و ترسوندن دیگران برپا شد.

برای مجازات اون و ترسوندن دیگران طناب داری میون محوطه ای رعب آور برپا شده بود، یواش یواش قدم بر میداشت بارون شدیدی میبارید، صدای بارون و ناله زنی که آشنا بود تو گوشش میپیچد، نگاه شو که به دور دست دوخت پیرمردی رو دید که میون پتو زیر بارون مچاله شده بود، دوباره قدم برداشت و به دار نزدیک شد دست شو گرفتن مجبورش کردند پاشو بذاره روی چهارپایه زیر دار، هنوز صدای بارون و ناله آشنای زن تو سرش موج میزد سیاهی اومد جلو طناب دور گردنش انداخت زبری طناب پوست گردن شو آزار میداد، داشت به رویاهای از دستش فکر میکرد و به مادرش،‌ باران شدید تر شده بود انگار آسمون میخواست کاری کنه، مرد سیاه نزدیک و نزدیکتر شد و یک لحظه صدای لگد سیاهی روی چهارپایه چوبی برخواست و خود را میون زمین و آسمون معلق دید صدای بارون و ناله محو میشد، محو محو دیده نمیشد او آزاد شده بود…


شما تست استعدادیابی نویسندگی دختری در بند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

طناب دار| دختری در بند


آلبوم استعدادیابی نویسندگی

بازگشت به اکسپلور تست الف کوچ