پیش از پرداختن به تاریخچه آرت کوچ مرور مفاهیم این حوزه می تواند کارگشا باشد. در زمینه تعریف آرت کوچ فدراسیون جهانی کوچینگ (ICF) ، مهارت آرت کوچینگ (هنریاری) را به این شکل تعریف می کند:
«مشارکت با هنرجو در یک فرآیند تفکربرانگیز و خلاقانه؛ برای انگیزه دادن و به حداکثر رساندن تواناییهای بالقوه هنری و شخصی او»
اما این مشارکت در چه عمقی است؟ منظور دقیق از «فرآیند تفکر برانگیز و خلاقانه با کوچی» چیست؟ و آیا میتوان سقفی برای حداکثر تواناییهای یک هنرمند در نظر گرفت؟ در این پست قصد داریم مهارت آرت کوچ را به شکلی تدوین شده ارائه دهیم. چرا که با نوعی طفرهرفتن در زمینهی ارائهی تعریفی جامع و مانع در این زمینه روبرو هستیم. همچنین میکوشیم قواعد آرت کوچ یا هنریاری رابرای نخستین بار به زیان فارسی به رشتهی تحریر دربیاوریم. در این مسیر ابتدا ضروریست پیشینهی ذهنی کوچ را در فرهنگ ایرانی جستجو کنیم.
آرت کوچ | تاریخچه | قسمت اول
همانگونه که در مقالهی تاریخچه کوچینگ ذکر شد، مهارت کوچینگ از جنس مهارت مربیگری سنتی نیست. این دو تفاوتهای بنیادینی با یکدیگر دارند که ابتداییترینشان «تفاوت دیدگاه نسبت به جایگاه کوچ و کوچی» است. پیش از ظهور کوچینگ و آرت کوچینگ، رابطهی کوچ و کوچی در دو سطح دستهبندی میشد:
در سطح مراد و مرید
در سطح پادشاه و ملازم
ناگفته پیداست که ملاک اصلی این نوع دستهبندی، طبقهی اجتماعی افراد بود. در سنت کوچینگ و تاریخچه آرت کوچینگ ما، چه در زمینههای هنری ( آرت کوچینگ) و چه حوزههای کلان زندگی ( لایف کوچینگ )، هیچگونه همراهیای در کار نیست. به بیان سادهتر مراد هرگز همراه مرید نیست، بلکه وی منت گذاشته و با شروطی تن به پذیرش این مساله میدهد که: « اگر توی دست و بالم نباشی مشکلی نیست همراهم بیایی!». از طرفی دیگر در رابطهی سطح دوم نیز کوچ و کوچی همراه نیستند؛ بلکه کوچ در ملازمت و رکاب کوچی است.
آیا آرت کوچ مرادِ هنرمند است؟
همانطور که ابتدای این گپنوشت ذکر شد، رابطه آرت کوچ و کوچی هیچ شباهتی به رابطهی مراد و مرید ندارد. کوچ (مراد) در سطح اول، از مقامی والاتر به کوچی (مرید) نگاه میکرد و در هالهای از بعید بودن به سر میبرد. نکتهی اساسی در این گونه روابط که به غلط به آرت کوچ تعبیر میشوند، کوچ به توضیح و روشنگری تن نمیدهد. چرا که قدما اساس توضیح را دارای مرتبهای از پایین به بالا میدانستند. و این نکته با الوهیت مراد در تناقض بود که به کوچی توضیحی بدهد.
الیاس در بیابان | اثر واشنگتن آلیستون | الف کوچ
قدما اساس توضیح را دارای مرتبهای از پایین به بالا میدانستند. و این نکته با الوهیت مراد در تناقض بود که به کوچی توضیحی بدهد.
چنانکه در روایات باستانی نزدیک به تاریخچه آرت کوچ با شخصیتهای الیاس و بنلاوی، و نیز خضر و موسی روبروییم که در مقام کوچینگ (مراد) از زیر سوال رفتن اقداماتشان برافروخته میشوند.. در داستان همراهی الیاس و بنلاوی میخوانیم:
« الیاس با درخواست بنلاوی برای همراهی موافقت میکند بدین شرط که اقدامات احتمالیش را زیر سوال نبرد. یک شب، بنلاوی و الیاس میزبان مرد فقیری هستند که فقط یک گاو دارد. الیاس آن گاو را سلاخی میکند. فردای آن روز، مردی ثروتمند از پذیرایی از آن دو، امتناع میورزد، اما الیاس، بدون دریافت دستمزد، دیوار آن مرد را تعمیر میکند. در نهایت، مردم نیز از پذیرایی از این دو در کنیسهای مجلل خودداری می کنند، ولی توسط گروهی از مردم فقیر میزبانی می شوند. الیاس از خدا میخواهد که همه افراد کنیسه را به حاکم تبدیل کند و تنها یک نفر از این کنیسه حکومت کند. هنگامی که بنلاوی از پیامبر علتِ این کارهایش سؤال میکند، پیامبر توضیح میدهد که او آن گاو را به عنوان جایگزینی برای روحِ همسرِ مردِ میزبان که قرار بود در آن روز بمیرد، کشت؛ و دیوارِ فردِ ثروتمند را تعمیر کرد تا مرد نتواند گنجِ زیرِ دیوار را پیدا کند؛ و اینکه دعایِ پایانیش به این دلیل بوده که سرزمینِ تکفرمانروا بهتر از سرزمینی است که چندین حاکم داشتهباشد.»
مراد در این سطح با اشارتهای کوتاه منظور میرساند و از توضیح اجتناب میورزد. در سنت باستانی کوچینگ این کوچی (مرید) است که وظیفه دارد اشارات مختصر مراد خود را تعبیر، تفسیر و تاویل نماید و دریابد. چنانکه در روایات سنتی شیعه میخوانیم:
«عدهای از خواص به حضور حضرت صادق (ع) مشرف شده و از تنگنای نظام سیاسی شکایت بردند. حضرت ایشان را به حرف “ج” هدایت فرمودند؛ دستهای آن حرف را “جبال” معنی کردند و راه کوهستان را در پیش گرفتند. دستهای دیگر همچون بهلول آن حرف را به “جنون” تعبیر کردند و خود را مجنون نمودند و …»
آیا آرت کوچ کارفرمای کوچی است؟
یکی دیگر از نگاههای اشتباه به کوچینگ به ویژه آرت کوچ ، تحمیل نگاه «پادشاه و ملازم» به رابطهی کوچ و کوچی است که ریشه در تاریخچه آرت کوچ دارد. در سنت هنریاری این پیشزمینهی فکری وجود داشت که:« عالمان را زر بده و زاهدان را هیچ» و از آنجا که وظیفهی کوچ «اندیشیدن به جای کوچ» بود، میشد با توسل به حقوق عالی ایشان را در رکاب زندگی، کسبوکار و یا سیاست داشت. چنانکه در روایات سنتی از ملازمت ارسطو و اسکندر میخوانیم:
«اسکندر سوم مقدونی فرزند فیلیپ مقدونی تحت پرستاری زنی به نام لانیکه بزرگ شد. لانیکه خواهر کلیتوس سیاه، یکی از سرداران اسکندر در سالهای آتی، بود. لئونیداس سختگیر که از خویشاوندان مادر اسکندر بود و لوسیماخوس که از سرداران فیلیپ بود مربیان خصوصی اسکندر شدند. اسکندر به شیوهٔ نجیبزادگان مقدونی تربیت شد و خواندن و نوشتن، نواختن چنگ، سوارکاری، جنگیدن، و شکار را آموخت.
اسکندر که سیزده ساله شد فیلیپ به دنبال یک مربی خصوصی برای او گشت و فرهیختگانی چون ایسوکراتس و اسپئوسیپوس را مد نظر گرفت و حتی اسپئوسیپوس پیشنهاد داد تا برای بر عهده گرفتن آموزش اسکندر، از ریاست آکادمی کنارهگیری کند. فیلیپ در نهایت ارسطو را انتخاب کرد و معبد نیمفها در میزا را به محل تشکیل کلاسهای آنان اختصاص داد. در ازای آموزش اسکندر، فیلیپ متعهد شد که شهر استاگیرا، زادگاه ارسطو، را که روزگاری خودش ویران کرده بود از نو بسازد و شهروندان سابق آن را که بردگی گرفته شده بودند آزاد کند یا بخرد و آنان را دوباره در زادگاهشان اسکان دهد و نیز کسانی را که در تبعید به سر میبردند عفو کند.»
همانگونه که در این گپنوشت و در مورد تاریخچه آرت کوچ ذکر شد، مهارت آرت کوچ شباهتی به مهارت مربیهای باستانی نیست. هرچند باید اقرار کرد با گذشت چند هزار سال از آموزههای ارسطو، خضر، الیاس، سروش و… هنوز میبینیم که بسیاری از اساتید هنر از خلال ذهنیاری خود در پی قدرتطلبی از طریق مریدپروری هستند. از طرفی دیگر هنوز شاهدیم که بسیاری هنوز معتقدند:« با فشار بیشتر بر روی هنرجو یا کارمند، خلاقیتش را شکوفا کن!» و به این طریق جوازی برای وجداندرد خود در خلال اعمال سختگیرانهترین فشارهای غیرانسانی صادر میکنند.
زمینه سنتی آرت کوچ | چکیده
در اولین گام از تعریف پس از مرور تاریخچه آرت کوچ و هنریار میدانیم که: در تعریف امروزی کوچینگ ضروریترین مساله اجتناب از اعمال دیدگاه بالا به پایین یا برعکس است. نظریهی اول از آرت کوچ انسانی دستنیافتنی میسازد و نظریهی دوم کوچی را بینیاز از اندیشیدن میپرورد.
اولین تعریف از آرت کوچ میتواند روشنگر اولین قاعدهی ارتباط وی با کوچی/هنرمند باشد:« آرت کوچ یا هنریار نه مراد هنرمند است و نه کارفرمای وی؛ کوچی یا هنرمند باید آگاه باشد که در قبال صحبتها، توصیهها و نصایح هیچ آرت کوچی مسئول نیست.»
در گپنوشت های بعدی به تعریف آرت کوچ از دیدگاه قیم و استاد، تفاوت های آن با مشاور و منتور و نیز معرفی ابزارهای میپردازیم.
همراه باشید با الف کوچ | هنریار واژه فارسی
دیدگاهتان را بنویسید